طاقت بیار
پنجشنبه, ۱۴ مرداد ۱۴۰۰، ۰۱:۳۷ ق.ظ
ساعت همیشگی پشت ساختمون های بلند می ایستم. نور ماه روی بدن خستم میفته و زخم هام رو آشکار میکنه، شالم رو روشون میکشم و به در سبز اون خونه خیره میشم. در باز میشه و از لاش میای بیرون. از خوشحالی به خودم میلرزم. در رو پشت سرت میبندی و قدم هات رو به سمت من تند میکنی .نزدیک میشم و شالت رو روی گونه هات میکشم و میگم سرت رو بالا نگهدار دست هام رو بگیر و فقط به جلو نگاه کن . خورشید پشت ما حرکت میکنه و ما خیره به افق سرنوشت به جلو میریم.
....
.I did it for you cause in my mind nothing last
- ۰۰/۰۵/۱۴