خلوتگاه من

حرف و خط 2-4

سه شنبه, ۴ آبان ۱۴۰۰، ۰۳:۳۷ ب.ظ




به طبع مقبلان یارب‌کدورت را مده راهی
براین ‌آیینه‌ها مپسند زنگ تهمت آهی

چراغ ابلهان عمری‌ست می‌سوزد درین محفل
چه باشد یک شرر بالد فروغ طبع آگاهی

جهان آیینهٔ وهم است و این طوطی سرشتانش
نفس پرداز تقلیدند و می‌گویند اللهی

پر است آفاق از غولان آدم رو چه سازست این
به این بی‌حاصلان یا دانشی یا مرگ ناگاهی

به حیرتگاه وصل افسون هجران عالمی دارد
فراموشی نصیبم کن مگر یادت کنم گاهی

تپش‌ها دارم و از آشیان بیرون نمی‌آیم
به این انداز مژگان هم ندارد بال‌ کوتاهی

به خاک آستانت چون هلال از بس‌که‌ گم‌ گشتم
جبینی یافتم در نقش پیشانی پس از ماهی

ندانم مژدهٔ وصل که دارد انتظار من
که حسرت سخت گلبازست با گرد سر راهی

چراغ عبرت من از گداز شمع شد روشن
بغیر از زندگانی نیست اینجا داغ جانکاهی

به تنگیهای دل یک غنچه نتوان نقش بست اینجا
شکستم رنگ تا تغییر دادم بستر آهی

ببینم تا کجاها می‌برد فکر خودم بیدل
به رنگ شمع امشب در گریبان کنده‌ام چاهی


بیدل دهلوی

  • ۰۰/۰۸/۰۴

نظرات  (۳)

  • جیران کمندی
  • درک کردن شعرشسنگین بودولی تصویرش رو خیلی دوست دارم
    حس لحظه قبل از جنینی شدم و غرق شدنم رو بهم میده
    پاسخ:
    ممنونم از نظرت . خوشحالم که از تصویر لذت بردی :)
    به حیرتگاه وصل افسون هجران عالمی دارد
    فراموشی نصیبم کن مگر یادت کنم گاهی

    چقدر این بین رو دوست داشتم.

    نقاشی هم حالت معنوی/روحانی ای داره. شبیه یه عارف نشسته است. منظورت چنین چیزی بوده؟
    پاسخ:
    خودم کل شعرش رو به خاطر همون یک بیت دوست دارم.
    دقیقا چنین منظوری داشتم:)
  • kia ‌‌‌‌‌‌‌‌
  • دقیقاً با سارا موافقم. یه حس و حال روحانی و عرفانی داره. من تا دیدمش یاد وحدت وجود افتادم. خیلی قشنگ شده!
    پاسخ:
    مرسی از نظرت. خوشحالم خوشت اومد. خودمم دقیقا میخواستم چنین چیزی رو نشون بدم:)

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی