خلوتگاه من

حرف و خط (شانزدهم): جسم نرم

يكشنبه, ۲۶ ارديبهشت ۱۴۰۰، ۱۱:۴۲ ب.ظ
دیشبم چالش و به سارا باختم. این روزا خیلی همه چی تو هم پیچیده و یکم وقت نمیکنم به وبلاگ برسم ولی نباید بیشتر ازاین ببازم. میترسم تهش مجبور شم یه هفته سارا رو مهمون کنم xd.


از آسمون که افتادم پایین و بهش برخورد کردم. نرم ترین موجودی بود که تا به حال دیده بودم. انگار خواب بود و از ضربه برخورد من بیدار شده بود. چشماش هنوز خوابالود بودن. اولش با تعجب نگاهم کرد. یهو دیدم خودشو دور من پیچید و خوابید. حس  عجیبی داشتم. بدنش گرم بود پس آروم خودمو تو بغلش لوله کردم و منم خوابیدم.
  • ۰۰/۰۲/۲۶

نظرات  (۱)

گاد منم میتونم بغل نرمشو حس کنم. TT

موهاهاها من که خوشحال میشم یه هفته مهمون باشم. لول
پاسخ:
ازش راضی نیستم چون خیلی عجله ای کشیدمش ولی همین که بهت این حسو داده خوشحالم میکنه:>

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی