من نمیخوام این ترس ادامه پیدا کنه. میدونم این ترس حالا دیگه جزئی از وجودمه و نباید ازش فرار کنم ولی واقعا اذیتم میکنه و مدام اون خاطرات رو برام زنده میکنه. اگه هیچ وقت نتونم کنترلش کنم چی؟ به خودم میگم بزرگ تر شدم و دیگه مثل قبل نیستم و باید بتونم. آره باید بتونم، ولی آیا واقعا میتونم؟
- ادامه تمرین سردی و گرمی .
یه موقع هایی با خودم فکر میکنم چقدر تحمل خشمم رو دارم. من آدمی نیستم که زیاد عصبانی بشم و معمولا موقع عصبانیت جلوی خودم رو میگیرم که بروز ناجوری نداشته باشم ولی نمیدونم حد واقعیم کجاست. نمیدونم چقدر باید عصبانی بشم که دیگه نتونم خودم رو کنترل کنم و اینکه اگر کنترلم رو از دست بدم دست به چه کاری میزنم. شاید فکر کردن بهش یکم مسخره به نظر بیاد ولی واقعا اینکه در موقعیتی نفهمم دارم چکار میکنم یا بفهمم ولی به خاطر شدت خشمم نخوام جلوش رو بگیرم برام ترسناکه. نمیدونم فکر کردن بهش باعث میشه بیشتر به حقیقت نزدیک بشه یا با فکر کردن بهش باعث میشه تو ذهنم اتفاق بیفته و دیگه بیرون نریزه.
امروز با سارا برای درست کردن اسکلت پاپیه ماشه با سیم مفتول آرماتور ساختیم و نگم که چقدر کار سختی بود. تهش انگشتام کبود شده بود. خداروشکر سارا بود و به دادم رسید و تهش یه آرماتور کج و کوله از آب دراومد البته که بعدا با اومدن خمیر پاپیه ماشه روی آرماتور میتونیم کج و کولگی هاش رو تصحیح کنیم.
این نقاشی درواقع یک اتودیه برای تمام درس هایی که این ترم دارمه xd. به تموم شدن ترم چیزی نمونده و من همه کارام رو هواست واسه همینم باید موضوع پروژه همه درس هامو یکی کنم بلکه برسم یه چیزی برای همه درس ها تحویل بدم. اینو امروز با موضوع رشد کار کردم. گیاه رو نمادی از رشد نشون دادم و با قرار دادنش در بدن انسان رشد رو که همراه با درده اما نتیجه زیبایی داره رو به نمایش درآوردم.
پ.ن: امروز سارا جریمش رو داد و یه پیتزای خیلی خوشمزه مهمونم کرد. گرچه که به خاطر بیش از اندازه زود آوردن سفارشمون خیلی گشنه نبودیم ولی بازم چسبید:)
هی داره خودشو رو ازم قایم میکنه. نمیدونم کدوم یکی از اینا به شکل واقعیش نزدیک تره. نکته ی عجیب اینه که خیلی با هم متفاوتن و نقطه اشتراک مشخصی نمیشه بینشون پیدا کرد، واسه همینم تشخیص اینکه واقعا کدومشون هستم سخت شده.
دارم تمرین میکنم با دست چپم نقاشی کنم. خیلی سخته، دستم میلرزه و روش کنترل ندارم. ولی به خاطر قراری که گذاشتم فعلا باید با دست چپ کار کنم. منتظر میمونم. میخوام ببینم تا چند روز آینده چقدر میتونم کنترل دست چپم رو به دست بیارم.